سلطان عشق

یکی از بهترین favorite هام ک یادم رف بگم

ولی الان میگم:

آهنگ رعنا

از گروه رستاک

استاد صدامو داری؟

ب احترامت هیچ وفت حتی من، نداشتم ب عمت کاری

انداختیم، با اینکه میدونستی...

ترم اولم و تو این ترم نیس حسی ک تو ترمای دیه بودو هس...

شاید از اولشم من بودم ک نباید بر میداشتم با تو درس

رو همه حضوریام، بستی چطور چشاتو...

هیس هیچی نو فقط ببر صداتو!

ببین چ دپرسم

ببین چ بی حسم

مجموع کل واحدام ب 40 هم نمیرسن

جووووووووووووووون

اینو میزنم ک بهرامی(معاون چندشم) قشنگ شوتم  کنه

خودم 7

درس ریاضی

خخخخخخ

البته سال اول راهنمایی

یکی از آپشن هایی که پسرا دارن اينه که .

.
.
.
.
.
.
شکست عشقی ميخورن در حد خودکشی...

اصن داغون...

ولی باز هر دختر خوشگلی رو که ميبينن ميگن جو و و ن...

اینم بگم ک:فقط بعضیاشون اینجورینا

بعضیای دیه واقعا آقان

بـــ بضیام یاســ گفتــــ:

بیـــ شعوریتـــ ذاتیهــ

یا خودتم در اینـــ راستا تلاشـــ میکنیـــ!!!

عاشـــــــــــق شدن چیز ســـــــــاده ایست ….

آنقــــــــــدر که همه ی انسانهــــــــــا

تـــــــــوان تجربه کردن اون رو دارنــــــــــد !
... 
مهم عاشــــــــق ماندن است ؛

بی انتــــــــــها بی زوال

تا ابــــــد ؛ بی منـــــت … !!!

این چقد نازهههههه

خخخخخخ

جوووووون سانسورشو...

یا ابرفضل...

چرا ناخناشو اینقد از ته گرفتهههههههه؟!!!!!

نههههههههههه....

...دخــتــــــر بــــــآس...

 قـــــرتـــی بـــــآشــــهـ 

 بــــآ هــــر آهـــنـــگــی 

  زرتـــی پــــآشـــهـ

آغا داشتم دیدنی ها رو میدیدم.

طرف با اره برقی ی دفعه از پشت دیوار میپرید جلو مردم، همه بدون استثنا می ر...ی...د...ن

ی بار پرید جلو  یکی از این خالو فتلاها (خخخخخخ)، فرار  ک نکرد هیییییچ، چنان این یارو رو زد، با اره برقیش در رف

خخخخخخخخخ

دمه مژ

ﺑﭽﻪ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﯿﺸﻪ

ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﮐﯿﻒ ﺑﺨﺮﻡ؟

ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ...

ﺗﺎﭘﻨﺠﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﯿﺸﺪﻩ ﻫﺮﺑﺎﺭ

ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﺶ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺧﻮﺏ ﺑﺨﺮﻩ، ﭘﺴﺮﻩ

ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ ﻧﻪ

ﻣﻦ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ.

ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﺗﻮﻫﻤﺶ

ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟

ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯿﮕﻢ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ ...

ﺩﯾﭙﻠﻤﺷﻢ ﺑﺎﻣﻌﺪﻝ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﺖ

ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺑﺨﺮﻡ ﻣﯿﮕﻪ؟

ﻣﯿﮕﻪﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ...وتوﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ

ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺨﺮﻡ؟

ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲﻣﯿﺨﻮﺍﻡ .

ﺑﺎﺑﺎﺋﻪ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩﺕ

ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺁﺧﻪ ﺗﻮ؟

ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯿﮕﻢ ...

ﻭﻗﺖ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎﺑﺎﺵ

ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻭﺍﺳﺖ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺨﺮﻡ

ﻣﯿﮕﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ...

ﺑﻌﺪﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﺑﺎﺑﺎﻫﻪ ﺩﺭﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ

ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻔﺴﺎﯼ ﺁﺧﺮﺷﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﭘﺴﺮﺵ

ﻣﯿﮕﻪ

ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻮ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ

ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯽ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻮ .

ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺎﻡ ﭘﯿﺸﺖ ﺑﻬﺖ

ﻣﯿﮕﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ .

ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﭘﺴﺮﻩ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ ﻫﯿﭽﮑﺴﻢ

ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺍﻭﻧﻬﻤﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ.

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

مَردُم کیست؟

به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه و تا روز مرگت مجبوری که برای اون زندگی کنی!!!

برای مَردُم خیلی مهمه که تو چی میپوشی؟

کجا میری؟

چند سالته؟

بابات چیکارس؟

ناهار چی خوردی؟

چند روز یه بار حموم میری؟

چرا حالت خوب نیست؟

چرا میخندی؟

چرا ساکتی؟

چرا نیستی؟

چرا ازدواج نمیکنی ؟

چرا بچه دار نمیشی ؟

چرا اینطوری نوشتی؟ عاشق شدی؟

چرا اونطوری نوشتی؟ فارغ شدی؟

چرا چشات قرمزه؟ حشیش کشیدی؟

چرا لاغر شدی؟ شکست عاطفی خوردی؟

چرا چاق شدی؟ زندگی بهت ساخته؟

و چراهای بسیاری که تا جوابش رو بدست نیاره دست از سرت ور نمیداره!

 مَردُم ذاتا قاضی به دنیا میاد.

بدون ِ اینکه خودت خبر داشته باشی، جلسه دادگاه برات تشکیل میده، روت قضاوت میکنه، حکم برات صادر میکنه و در نهایت محکوم میشی.

مَردُم قابلیت اینو داره که همه جا باشه، هرجا بری میتونی ببینیش، حتی تو خواب.

اما مَردُم همیشه از یه چیزی میترسه؛؛؛از اینکه تو بهش بی توجهی کنی، محلش نذاری، حرفاش رو نشنوی و کاراش رو نبینی.

پس دستت رو بذار رو گوشت، چشمات رو ببند و بی توجه بهش از کنارش عبور کن و مشغول کار خودت شو...و از فرصت كم زندگيت لذت ببر.

اینم دوستت دارم به 25 زبان مختلف:

انگلیسی : I love you

آفریقایی : Ek is lief vir jou

المانی :Ich liebe dich

ایتالیایی : Ti amo

پرتغالی :Eu te amo

چینی :我愛你

روسی : Я люблю тебя

ژاپنی : 私はあなたを愛して

عربی : أحبك

فرانسوی : Je t'aime

کره ای : 나는 당신을 사랑합니다

لهستانی : Kocham cię

مغولی : Би чамд хайртай

ویتنامی : Anh yêu em

هلندی : Ik hou van je

هندی : मुझसे तुमसे प्यार है

یونانی : Σ 'αγαπώ

آذربایجانی : Mən səni sevirəm

اندونزیایی : Aku mencintaimu

بلغاری : Обичам те

بوسنیایی : Volim te

ترکی استانبولی : Seni seviyorum

دانمارکی : Jeg elsker dig

سوئدی : Jag älskar dig

فنلاندی : Rakastan sinua 

اینم دوستت دارم های ویــــــــــــــــــــــــــــــژه

کوردی: دوسد دیرم

لری:دوسـِت دارِم

گیلکی:تو ره دوس دارم

ترکی:سنی چوخ ایستیرم

من برا این آدم هم میکشم

اصن میمیرم براش...

به بعضیام باس گف شاخ نشو!!!

شما شیرم که باشی

ما با کیک میخوریمت!!!

عآآآره...

میگم یه وقت زشت نباشه

به جای دست تقدیر همش شصت تقدیر

رو به ماست!!!

من آدمی هستم که رفتارم رو با شعور طرفم ست میکنم.

باز باران،
با ترانه،
با گهر های فراوان
می خورد بر بام خانه.

من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها،
رودها راه اوفتاده.

شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پر گو،
باز هر دم
می پرند، این سو و آن سو

می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.

یادم آرد روز باران:
گردش یک روز دیرین؛
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان.

کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک

از پرنده،
از خزنده،
از چرنده،
بود جنگل گرم و زنده.

آسمان آبی، چو دریا
یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من،
روز روشن.

بوی جنگل،
تازه و تر
همچو می مستی دهنده.
بر درختان میزدی پر،
هر کجا زیبا پرنده.

برکه ها آرام و آبی؛
برگ و گل هر جا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان؛
آفتابی.

سنگ ها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را؛
بس وزغ آنجا نشسته،
دم به دم در شور و غوغا.

رودخانه،
با دو صد زیبا ترانه؛
زیر پاهای درختان
چرخ میزد، چرخ میزد، همچو مستان.

چشمه ها چون شیشه های آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه؛
توی آنها سنگ ریزه،
سرخ و سبز و زرد و آبی.

با دو پای کودکانه
می دویدم همچو آهو،
می پریدم از لب جو،
دور میگشتم ز خانه.

می کشانیدم به پایین،
شاخه های بید مشکی
دست من می گشت رنگین،
از تمشک سرخ و مشکی.

می شندیم از پرنده،
داستانهای نهانی،
از لب باد وزنده،
رازهای زندگانی

هر چه می دیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا؛
شاد بودم
می سرودم
“روز، ای روز دلارا!
داده ات خورشید رخشان
این چنین رخسار زیبا؛
ورنه بودی زشت و بیجان.

این درختان،
با همه سبزی و خوبی
گو چه می بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان؟

روز، ای روز دلارا!
گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا!
هر چه زیبایی ست از خورشید باشد.”

اندک اندک، رفته رفته، ابر ها گشتند چیره.
آسمان گردید تیره،
بسته شد رخساره ی خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران.

جنگل از باد گریزان
چرخ ها می زد چو دریا
دانه ها ی [ گرد] باران
پهن میگشتند هر جا.

برق چون شمشیر بران
پاره میکرد ابر ها را
تندر دیوانه غران
مشت میزد ابر ها را.

روی برکه مرغ آبی،
از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ میزد بی شماره.

گیسوی سیمین مه را
شانه میزد دست باران
باد ها، با فوت، خوانا
می نمودندش پریشان.

سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا.

بس دلارا بود جنگل،
به، چه زیبا بود جنگل!
بس فسانه، بس ترانه،
بس ترانه، بس فسانه.

بس گوارا بود باران
به، چه زیبا بود باران!
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی، پند های آسمانی؛

“بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی – خواه تیره، خواه روشن -
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا.”

اسکندر=اکسندر

درجریان=جردریان

مسابقه=مقاسبه

شبکه خبر=خبکه شبر

دروازه بان=بروازه دان

دردسر=سرددر

برا این کلسه جافیه...

تا برنامه ی بعد خدا نار و یگهدارتون...

من مو میخوااااااام

موای خودمو هم دوس دارم

=> من دو مدل مو میخوام

اصن سر من باید تنظیمات داشته باشه...

هروخ دلم خواس موی بلندو بزنم

هروخ هم دلم خواس موی کوتاه

امشب یکی مث اینو میکشم، میچسبونم رو یکی از کتابام:))))

دکی جون راحت باش!!!!

√ و خـבاونـב مـنـو آفــریـב تـا وســیـله اے بـاشــم

بــراے ^{آسـفالتـــ ڪرבטּ} בهــטּ بعضیـا

بـار سنگـینـے رو בوشـمـه :|

✔هَــمِه میگَــنْ نــاراحَـــت نَــباشْ☞

↜خُـــــــدا↝جـایِ حَــق نِـشَستِـه➜

⇦خُــــــــــــــــــــــــــدا⇨

مـیشِـه بُـلَند شی حَـق جایِ خودِشْ بِشینِه!؟

بـه بـعـضــیام بایــد بگــی:

" آهـــای شمایـی کـه فکــر مـی کنـــی خیـلـــی بالــایی....!!

بالــا رو نـیــگـــا ...!!!

سـلـــام ...

. انقــבر گـ×ـوہ خور زیـاـב בارَم .. × !! ..

ڪــہ تصمیم گــرفتــم

W.c food

افتتـا פ ڪنـم .. !!

والاااا

من اَز اونـــــام ☞☜   

کِه اَگه شانـــــس دَرِ خونَـــــمو بزنــــــــــہ✘ 

   هنـــــدزفرى تو گوشـــمه✘ نمیشنومـــ... 

ینی بیکارتر از فیزیکدانا وجود نداشته و نداره....

این همه فرمول ... رو واسه چی بدست آوردن؟!!!!

ینی در این حد... باشی ک ب فکر نسلای بعدت نباشی؟!!!!

اصن ب ذهن...شون خطور نکد منِِ بدبخت اینا رو چجوری بفهمم؟!!!!

ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش!!!!ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ